نقش نفت در توسعه ، پرسش های بی پاسخ

نقش نفت در توسعه ، پرسش های بی پاسخ    -  یکصد سال نفت ایران و پرسشهای بی پاسخ

دراقتصاد ایران دو دیدگاه وجود دارد که از یک سونفت  را موجب  مشکلات جامعه می پندارند و کل مصائب اقتصادی ، سیاسی و ، اجتماعی آنرا از جمله بیماری هلندی ، توجه نکردن به ظرفیتهای داخلی ، مصرف گرایی غربی ، بورکراسی اداری ، استقلال اقتصادی دولت از ملت و در نهایت توجه کشورهای استعماری به ایران را متوجه نفت و کشف آن در ایران  وابسته می داند و در مقابل دیدگاه دوم وجود دارد که معتقد است در حقیقت مختصر توسعه اقتصادی و ایجاد زیر ساختارهای توسعه ای کشور مرهون نفت و درآمدهای حاصل از آن بوده است .

اگر بخواهیم به تحلیل این قضایا بپردازیم به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شدو مشخص نیست که بتوانیم ازاین  میان به حقیقت واحدی دست یابیم، اما آنچه مشهود است در جهان پیرامون کشورهای بیسیاری هستند که نفت ندارند و توسعه یافته تلقی می گردند و  هستند کشورهایی که علی رغم منابع نفتی و طبیعی فراون همچنان در دور باطل توسعه نیافتگی درجا می زنند و به نوعی عقب مانده تلقی می گردند .

بنابراین صرف داشتن و نداشتن نفت و  منابع طبیعی نمی تواند خیلی به پیشرفت و توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع ربط داشته باشد . در همین رابطه بانک جهانی در گزارشاتی که به منظورمشخص نمودن ثروت ملتها تهیه و منتشرنموده است ، ثروت ملتها را نه در منابع طبیعی بلکه در سرمایه های تولیدی وارزش های نامحسوسی می بیند که در اذهان ، باورها و قدرت نو آوری و خلاقیت ملتها تبلور پیدا می کند .

در این راه بر ما چه رفته است وعملکردهایمان چگونه بوده است ؟

بایستی خیلی سریع اعلام کنیم که ما نتوانسته ایم آن طور که شایسته و بایسته بود نه تنهااز ظرفیتهای ملی سود ببریم بلکه نفت و درآمدهای انرا به عنوان محرک و عامل توسعه به کار ببریم. نوع نگاه نفت در اقتصاد ایران توسعه ای نبوده و همچنان نیست متاسفانه یکصد و هفت سال اززمان استخراج و بهره برداری از نفت در ایران می گذرد ولی ما هنوز نتوانسته ایم زنجیره تولید و بهره برداری از نفت را تکمیل نماییم و یا حداقل در این حجم هنوز به خام فروشی نپردازیم و محصول نهایی مورد نیازمان را گرانتر نخریم . ما حتی نتوانسته ایم در استانهایی از کشور که بهره بردای نفت می نمودیم، با ایجاد صنایع پایین دستی و بالادستی این بخش حداقل بیکاری منطقه را جوابگو باشیم .

بگذریم از این که در همان خام فروشی نیز پس رفت داشته ایم و از منابع مشترک نفت و گاز سودی نبرده ایم و در حالی که کشوری مانند قطر از منابع مشترگ گازی سالیانه 100 میلیارد درآمد ارزی دارد سهم ما بسیار ناچیز بوده است .

اگر بخواهیم تحلیلی آماری از این وضعیت داشته باشیم شاید حدود یکصد هزار نفر در بخش نفت کشور به صورت مستقیم اشتغال دارند و این میزان شاید یک درصد کل اشتغال کشور را شامل باشد.

واقعیت قضیه این است که بخش نفت یک تافته جدا بافته از اقتصاد و اجتماع ایران بوده و هست وما نفت را صرفا به عنوان منبعی برای جبران کمبودهای درآمدی مان دیده ایم و می بینیم  و اعتقادی به این نعمت خداوندی به عنوان سرمایه ملی ، بین نسلی و عاملی برای افزایش توان تولیدی  وهم افزایی حرکت توسعه اقتصادی و اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی نداریم .

بزرگترین تاثیر منفی نفت در اقتصاد ایران ، پوشش ضعف ها و ناکارآمدیهای اقتصادی و اجتماعی مان بوده است . ایران  اگر چه از نظر بنیادهای تولید و فن آوری و محیط کسب و  کار جز کشورهای مطرح نیست ولی در آمدهای نفتی آن سطح کاذبی از مصرف ، رفاه و به نوعی تنبلی اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی را سبب گردیده است . به نوعی فرهنگ تلاشگری ، قناعت و کار کردن را  بی ارزش جلوه نموده است

(مثالهای از قبیل فلانی ... کار است یا ....خوان است نمونه ای از این فرهنگ است)

نفت واقعیات اقتصاد ضعیف و بیمار ما را از نظرها مخفی نگاه می دارد ، چرا که تعهدات مالی ما به راحتی با فروش نفت تامین شده است و هیچگاه احساس نیاز و کمبود آنچنانی نداشته ایم . حتی گاهی اوقات خیلی خوش بینانه به رفتار سایر دولتها در قبال وام به ایران نگاه کرده ایم و این را ناشی از توان سیاسی و منطقه ای خود دانسته ایم در حالی که دیگران پیش فرض مسلم کشتی های نفتی و سهل الوصول ما را در پهنه اقیانوسها و دسترسی به آن را مد نظر داشته اند .

اعطای قدرت مطلق به دولت و تضعیف نهادهای حزبی ، مردمی و حتی نهادهای مطبوعاتی ( با وابسته نمودن آنها به اعطا کمکهای دولتی) جوی از عدم استقلال فکری و برنامه ای را در این کشور به وجود آورده است که تبعات منفی آن اگر از مقادیر ریالی جبران کسریهای بودجه بدتر نبوده باشد کمتر نیست .     

حجم بزرگ و ناکارآمد نظام بورکراسی در ایران اصلا و ابدا منطبق با ظرفیتهای تولیدی و توان ملی اقتصاد این کشور نیست . این نظام فوق العاده حجیم است و همین امر چالاکی و انعطاف پذیری ، سرعت و روزآمدی را از این سیستم سلب نموده ، فساد و تبعیض را در آن گسترش داده است .

معضل دیگر نفت در اقتصاد ایران بحران انرژی و محیط زیست می باشد . متاسفانه در اقتصاد ایران به دلیل برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز ، سوخت و حاملهای انرژی هیچگاه از قیمتهای واقعی ، قیمتهایی که بیانگر تخصیص درست منابع تولیدی باشد و برنامه های تولیدی و توسعه ای منطقه ای ما را پوشش دهد، برخوردار نبوده است . لذا می بینید ما یک شرکت تولیدی به نام ایران خودرو در تهران داریم و قطعات آنرا از سراسر ایران جمع آوری می نماییم و این موضوع با توجه به گستره جغرافیایی ایران اصلا با منطق هزینه و قیمت تمام شده در جهان رقابتی امروز، سازگار نیست .

 از این جمله مثالها در اقتصاد ایران فراون است  و نمونه ای دیگر از آن وجود طرحهای نیمه تمام و یا ظرفیتهای پایین تولید در مناطق مختلف کشور است که نه تنها تاثیری بر تولید و اشتغال منطقه و کشور نداشته است ،با ایجاد سطح بالایی از هزینه ای حمل و نقل ، فرسودگی جاده ها و افزایش تصادفات جاده ای و ...  باری اندک منابع مالی کشور را نیز تخصیص نامطلوب بخشیده و مسبب کمبود نقدینگی ، گرانی و در نهایت رکود همره با تورم در جامعه گردیده است .

ما می توانستیم با داشتن یک برنامه جامع و با کمک در آمدهای نفتی ،  قطبهای صنعتی تولیدی درکشور داشته باشم  و امروز نه تنها قدرت اقتصادی و اجتماعی منطقه باشیم بلکه در جهان نیز به مقایسه خود با کشورهای مطرح بپردازیم نه اینکه امروز حداکثر آرزویمان این باشد که در منطقه خاور میانه جایگاه مطلوبی داشته باشیم ( البته مشروط به آنکه ترکیه را جز خاور میانه محسوب نکنیم ، رسیدن به کشوری مثل ترکیه نهایت آرزوهایمان شده است و از یاد برده ایم زمانی که درکره جنوبی خیابان تهران نام گذاری شد، مسئولان آن نهایت آرزویشان این بود که روزی مانند ما باشند )

بنابراین آنچه از کارکردهای منفی درآمد نفت در ایران برشمردیم به ذات درآمدهای نفتی باز نمی گردد بلکه مشکل اصلی سوء مدیریت و نوع نگاه و برداشت ما از این درآمدهاست .

یک نمونه مشهود و بارز این سوء مدیریت را می توان در ماده 60 قانون برنامه سوم  و ایجاد حساب ذخیره ارزی مشاهد کرد:

همچنانکه مستحضر می باشید موضوع حساب ذخایر ارزی به ماده 60 قانون برنامه سوم توسعه بازمی گردد که در سال 1379 به تصویب مجلس رسید و در آن مقرر شده بود به منظور ایجاد ثبات در درآمدهای ارزی و توسعه فعالیتهای تولیدی و سرمایه ای و همچنین برای تامین اعتبار طرحهای تولیدی و کارآفرینی این حساب ایجاد گردد. منابع این حساب مازاد درآمدهای نفت که بیش از بودجه ارزی مصوب باشد عنوان گردید .

ببینید نکته اول و به نوعی خطای اول در ایجاد این حساب همان دلایل ایجاد این حساب است  در واقع تقدم و تاخر اهداف است  که حرکتها و برنامه ها را شکل می دهد.  در این ماده نیز هدف اول ، ایجاد ثبات در درآمدهای ارزی بود نه توسعه فعالیتهای تولیدی( بیشتر نگران دست درازیبه درامدهای ارزی بودیم نه اینکه مدیریت هدفمند آن ، هر چند که در این مسئله نیز توفیق نیافتیم ) .

درآمدهای نفتی و در واقع قیمتهای نفت از آنجا که در سالهای دهه 60 تا 80 با نوسانات  بالایی مواجه بود و این تهدیدی برای مصرف و جبران کسریهای بودجه دولت به حساب می آمد دولتمردان درصدد رفع مشکل بودند . بنابراین نگاه ، نگاه توسعه ای به در آمدها نبود اگرچه حرف از توسعه تولید نیز در لابلای مباحث برای خالی نبودن مسئله و به نوعی اگر بگوییم زنگ تفریح ، مطرح می شد .

همین طرح هدفمندی یارانه ها را ببینید قرار بود 30 درصد منابع طرح صرف بهبود ساختارهای تولیدی و صنعتی شود ولی در اخر چه شد ، نه تنها کمکی به تولید نگردید بلکه با اعمال فشارهای مضاعفی که از ناحیه تحریم ها و افزایش قیمت و هزینه  به تولید شده بود به واقع تولید و به خصوص تولید صنعتی باید گفت،  اصلا در وضعیت خوبی قرار ندارد .

از این نمونه مثالها در اقتصاد ایران بسیار است که چگونه طرحها و برنامه ها از اهداف اولیه خود منحرف می گردند و ما متاسفانه هیچ راهکاری در برنامه ها برای جلوگیری از انحراف آنها و یا اعمال مدیریت بر برنامه ها پس از انحراف و باز گردندان آنها به مسیر اولیه و صحیح نداریم . در حالیکه لازمه داشتن برنامه ، پیش بینی انحرافات و کنترل آنهاست ما برنامه می ریزیم و بعد آنرا به آسمان و زمین واگذار می کنیم . نمونه دیگر وضعیت سیستم مالی و بانکداری در ایران است به خصوص ایجاد بانکهای خصوصی که به نظر می رسد از اهداف اولیه تشکیل این موسسات به شدت عدول کرده ایم . ما متاسفانه همواره در زمینی کشت کرده ایم که سطح آن مسطح نبوده است و بدون آنکه  به اصطلاح کرت بندی خاصی کرده باشیم از بالا آب را در زمین رها نموده ایم و انتظار داریم همه زمین به یک میزان از این آب بهره مند شوند. بدنبال اقتصاد ازاد هستیم ولی الزامات  آن را نمی شناسیم و یا حتی درصدد پیاده سازی آنها نیز نیستیم ..

 باید بپذیریم که این نگرش و اینگونه برنامه ریزی کردن در اقتصاد ایران جواب نداده و نخواهد داد . فکری دیگر بایست کرد ؟ و این تدبیر مستلزم همیاری و همفکری دانشگاهیان ، اصحاب حرفه و فن و کارشناسان و سیاستگذارن واقعی و کارآزموده ، مبتکر و متعهد کشور است تا با یاری همدیگر چرخه توسعه را پویا نمایند و تعالی ملی را  برای همگان به ارمغان آورند. .

 

به امید آن روز. دفتر پژوهش های اقتصاد و توسعه - اتاق مشهد- شهریور ماه 1396- 

محمد هاشم صفار

دانلود اپلیکیشن اتاق بازرگانی