صادرات غیر نفتی دراقتصاد ایران ، فرصتها و چالشها

 (تفسیر واقع بینانه ازجهان رو به تحول ، الزام و پیش نیاز توسعه و رشد صادرات غیر نفتی  )

طی دو دهه گذشته همگرایی  بازارهای تولید و سرمایه می رود تا نظام جهانی را به واقع به دهکده جهانی تبدیل نماید رشد بالاتر تجارت نسبت به رشد تولید جهانی بیانگر این است که سهم بالاتری از میزان تولیدات در جهان دادو ستد می شود.

اگر شما به ایده های سنتی مزیت رقابتی بر گردید متوجه مشوید که این ایده ها به دو چیز بستگی داشت،  منابع  طبیعی و ابعاد کارخانه . بنابراین اگر شما نفت داشتید نفت استخراج می گردید و اگر مزرعه داشتید ، محصولات کشاورزی  به عمل می آوردید لذا هر کسی و کشوری اینگونه جایگاه و موقعیتی طبیعی در اقتصاد جهان داشت .

اما امروز نوع متفاوتی از رقابت در حال ظهور است ، اگر امروزه به اصطلاح در عصر صنایع فکر افزار به سر می بریم ، هیچ جایی در جهان پایگاه یا مرکز این صنایع نیست . هر کشوری می خواهد سهمی از صنایع الکترونیک ، بیو تکنولوژی ، مخابرات ، صنایع هوایی و .... داشته باشد . و این همان چیزی است که رقابت رودررو نامیده می شود .

اولین اثر جهانی شدن ، کاهش اهمیت مکان است بنابراین در حالی که در گذشته  مکانیت و  اندازه یک شرکت مزیت رقابتی مهمی بود اما امروزه اندازه گروهها ، شبکه ها و زیرساختها مهم هستند . تحولات اساسی در فناوری می تواند اثرات باورنکردنی در  اهمیت مکانهای جغرافیایی داشته باشد به موازات تغییر در فناوری اهمیت جنبه های مکانی کاهش می یابد و در نتیجه این مکانها مزیت های رقابتی خود را از دست خواهند داد .

در گذشته حفظ برتری نیروی کار ارزان و تولید انبوه  از عناوین مزیتهای رقابتی بود اما امروزه آن دیدگاه قدیمی و ناکارامد شده و جای خود را به دیدگاه جدیدی داده است . امروز مزیت رقابتی فقط از طریق نواوری و ارتقاء قابلیت ها به دست می آید . نو آوری به معنای بهبودهای کوچک و مرحله ای نیست . نوع آوری به معنای عرضه محصولات به شیو ه های گوناگون ، خلق و ترکیب ارزشهاست .  واقعیت این است که شما کیفیت را می توانید در هر جای جهان کپی کنید ، بنابراین تمایز رقابتی در سرعت حضور و نوآوری سرچشمه می گیرد .

همانند یک دستور غذا که اگر شما یکی از مواد را اضافه نکنید ، غذا خوب از کار در نمی آید ، برای اینکه فرصتهای پایدار به دست آید شرکتها باید فعالیتهای گوناگون را ترکیب نمایند تا  موقعیت بی مانندی را نسبت به رقبا  احراز نمایند .

مفهوم بزرگ بودن نیز درعصر حاضردرحال دگرگونی است امروز صحبت بیشتر درباره شبکه های بزرگ است نه شرکتهای بزرگ . برای اینکه شبکه موثر کار کند هر فردی باید احساس کند که در مرکز شبکه قرار دارد ، زیرا این احساس به شبکه قدرت می بخشد .  اقتصاد شبکه ای هر بخش از تجارت را دوباره سازی و دگرگون می کند نه فقط شیوه توزیع بلکه مواردی مانند خدمات مالی و اعتباری  را متحول نموده است .

چیز دیگری که ما امروز می بینیم ، تغییر جهت گیری از فناوریهای ( تولید) محصول جدید به فناوریهای فرایند جدید است . امروز یک مهندس ماهر  از طریق مهندسی معکوس می تواند  اجزاء یک محصول را جدا کند و به سرعت بفهمد چگونه ساخته شده است . اما چیزی که ساده نیست این است که نمی تواند از فرایندهای ضروری تولید محصول و هزاران چیز دیگر به سادگی سر در بیاورد . این گونه چیزها را نمی توان خرید و یا وارد کرد برای همین است که مهارت نیروی کار حربه رقابتی قدرتمندی در آینده محسوب می شود. به عبارت دیگر ما از صنایع منابع طبیعی محور به سوی صنایع مبتنی بر فکر انسانی در حرکتیم  و این محیط صنعتی کاملا متفاوتی را می طلبد .

به عنوان مثال بازیگران نوظهور در آسیای جنوب شرقی به مرحله ای رسیده اند که باید به سطح بالاتری از توسعه برسند .  برای مدت زیادی آنها بر اساس نیروی کار ارزان رقابت می کردند . اما الان باید به فناوری پیشرفته رو آورند زیرا کشورهای ارزان تر در جهان وجود دارند . دستمزددر بعضی ازکشورهای آسیای جنوب شرقی آن قدر بالا رفته که الان تفاوت زیادی برای مثال بین دستمزد در سنگاپور و هلند وجود ندارد .

در گذشته که محیط ثابت بود شما می تونستید تمام زنجیره ارزش را کنترل کنید و مزیت رقابتی در به حداکثر رساندن اجزاء زنجیره بود . یعنی کاری که فرایندهای صنعتی انجام می دادند ، آنها به هر طریقی باید کارایی را افزایش می دادند تا ثروت ایجاد شود و این یک  برتری محسوب می شد . اما در شرایطی فعلی که همه چیز به سرعت تغییر می کند مزیت رقابتی نصیب کسانی می شود که چابک و انطباق پذیرند ( شاید داستان شرکتهای را که تولید کننده اول و دوم یک محصول نبوده اند ولی توانسته اند به سرعت شرکتهای اولیه را پشت سر بگذارندو بازار را تصاحب کنند شنیده باشید )  و ساختار انطباق پذیر به ضرورت بایستی یک شبکه باشد  زیرا دارای شکل مشخصی نیست .

موضوع جالب در مورد سیستم های باز  که می توان به عنوان فرصت ها به آنها نگریست این است که  هر کسب و کار جدید  یا فعالیت جدید ، محیطی برای ایجاد فرصتهای تجاری – شغلی جدید به وجود می آورد . لذا به جای انکه بازی با جمع صفر داشته باشیم ، یعنی با هر کسب و کار جدید کسب و کار قدیم از بین برود ،  وضعی کاملا بر عکس خواهیم داشت.  هر چه موسسه های کسب و کار بیشتر شوند ، جا برای کسب وکارهای جدید بیشتر  می شود .

این موضوع خیلی به زندگی و طبیعت شبیه است ، هر زندگی موجب خلق فذصتهای بیشترو یا زندگی دیگری می شود .

موضوع مهم دیگر در جهان رو به تحول آ ن است که اگر  مروری بر تاریخ دوره عمر یک سازمان تولیدی داشته باشید با این حقیقت مواجهه می گردید که تداوم تاریخ یک شرکت تولیدی نه نوع تولید خاص آن  بلکه استمرار فعالیت آنها بوده است .  بنابراین دوام یک شرکت بستگی به قابلیتش برای تغییر دارد . اما تحولی که در سالهای اخیر روی داده است این است که اگر تغییر  در گذشته یک موضوع بین نسلی بود و یک نسل از مدیران ، مسئولیت خود را به نسل بعد واگذار می کردند تا کسب و کارها و فرصت های جدید به وجود آید اما با پیشرفتهایی که صنایع امروز کرده اند نمی توان منتظر نسل بعد برای تغییر بود . همین نسل باید تغییر کند .( بدیهی است با تغییر لباس نمی توان انسانها را عوض کرد )

تحول دیگری که به نظر می رسد حتی چار چوبهای تحلیلی اقتصاد کلاسیک را نیز برهم زده است . موضوع ارزش و فراوانی است . در اقتصاد کلاسیک ارزش و قیمت هر کالا به کمیابی آن است، اما چیزی که الان داریم این است که فراوانی ارزش را افزایش می دهد که نشان دهنده این است که اقتصاد جدید تفاوت زیادی با اقتصاد صنعتی دارد .اگر فراوانی موجب افزایش ارزش می شود پس ثروتمند شدن ممکن است مستلزم بخشش باشد . این مثل این است که تلفن رایگان به مردم بدهید ولی خدمات شبکه تلفن را بفروشید.

تفاوتها در تعریف رقابت بخش دیگری از تحولات پیش رو است . امروز شما می توانید هر آنچه را که بخواهید کپی کنید و تلاش در جهت جلوگیری از کپی کردن محصول در واقع بیهوده و غیر ممکن است . اما آنچه که مهم می باشد تفاوت و قدرت در بهبود قابلیتهای سازمانی(به شکل ساده کپی کردن ) ، و خلق بازارهای جدید است .

خلق بازارهای جدید است که در میان مدت ثروت آفرین می گردد . رسیدن به سطحی که دیگران در گذشته بوده اند  شاید برای حضور در بازار لازم باشد اما کافی نیست .  به عبارت دیگر کافی نیست دائما در فکر جبران عقب ماندگی ها باشیم  تا  خود را به رقبایمان برسانیم ، باید یاد بگیریم دو کار دیگر را هم انجام دهیم . اول آین که موقعیت رقابتی خود را در بازار دوباره تعریف و خلق کنیم . کار دوم این است که موقعیت یا بازار جدیدی ایجاد کنیم که نیازی را پاسخگو شود که افراد و شرکتها از وجود این چنین نیازی بی اطلاع هستند . بنابراین اصل رقابتی شدن به معنای متمایز بودن از دیگران است  به عبارت دیگر چه ارزشهای را می خواهید ارائه کنید .

برای رقابت در آینده ما می گوییم باید تصویری از آینده داشته باشیم ، اگر نتوانیم آینده خود را رقم بزنیم دیگران آینده ما را خواهند نوشت .  واقعیت آن است که آینده ادامه راه گذشته نخواهد بود، آینده  مجموعه ای از رویدادهای غیر متمرکز است .

چارلز هندی : برندگان فردا کسانی هستند که جهان را با خلاقیت و نواوری دگرگون می کنند ، نه آنهایی که نسبت به رویدادها  واکنش نشان می دهند .

موفقیت در اقتصاد نوین وابسته به این است که چشم اندازها را جسنجو و ارزیابی کنید ، مشخص کنید کجا باید بروید و مطمئن شوید که به بالاترین قله و نه یک تپه صعود می کنید . اگر در میان تپه ها سرگردان شدیم که این خیلی متداول است باید به عنوان یک نهاد ( دولت ) و شرکت بدانیم که چگونه متحول شویم ، چگونه خود را از سرگردانی برهانیم و از تپه پایین آمد ه ، دشت را طی کنیم و خود را  بر فراز قله بلندتری برسانیم . به عبارتی در یک شرکت خاص وقتی در آمد حاصل از فروش محصول جذابیت خود را از دست داد به فکر صعود و بهر برداری از محصول جدیدی باشیم . اگر تفکری نتوانسته است حرکت توسعه مندی را در افق اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد کند باید به تجدید نظر درآن بپردازیم .

 اگر شما  به این موضوع عقیده دارید که ما به عصر صنایع فکر محور وارد شد ه ایم کشورها باید دو چیز را مورد توجه قرا ر دهند :

اول : آیا مهارت ها را ارتقاء می دهید ؟

دوم : آیا در زمینه پژوهش و توسعه به طور صحیحی سرمایه گذاری می کنید ، تا بدینوسیله بتوانید  زیر ساخت   علمی خود را برای رقابت در صنایع تعیین کننده در آینده بسازید؟

کره جنوبی کشوری است که سرانه خالص ملی اش 30 تا 40 درصد کمتر از هلند است اما از هلند درصد بیشتری از در آمد ناخالص خود را در تحقیق  و توسعه  سرمایه گذاری می کند . بنابراین کرای ها در سرمایه گذاری برای ارتقاء دانش و مهارت متعهد شده اند .

شرکتها چارچوب فکری متفاوتی دارند آنها خیلی سریعتر از دولت ها جهانی می شوند . اگر من یک شرکت هستم، نگران ایران نیستم ، اگر ایران چیزی را که می خواهم به من ندهد به جای دیگری می روم  و وقت و انرژی خود را صرف تغییر دادن ایران نمی کنم . اگر کارگران در چین تحصیلات بهتری دارند به چین می روم ، ایران خودش باید نگران سیستم آموزشی و آینده خودش باشد.

 اگر ما این طرز فکر را در مورد اقتصاد به کار ببریم به این نتیجه می رسیم که دولتها باید قبل از هر چیز درک کنند که دیدگاههای جدیدی در رقابت ظهور کرده است . این دیدگاه ریشه در نو آوری و ارتقاء قابلیت ها دارد و برتخصصی شدن کارها استوار است . لذا تلاش کشورها برای تولید و انجام همه چیز بی فایده و ناکارآمد است .

 دولت ها باید بفهمند که هر کاری را که انجام می دهند می بایست حول محور نوآوری تنظیم و برنامه ریزی شود . قوانین و مقررات باید فرایند تغییر را سرعت بخشند .

کشورها باید قوانین خود را به گونه ای تنظیم کنند که شرکتها وادار به جهت گیری به سوی نسل بعدی فناوری – به جای در جازدن در فناوری های نسل قدیم – شوند .

اگر دولتها بتوانند دیدگاه جدید رقابت و موقعیت را درک کنند بسیاری از سیاستها ی اقتصادی که موجب بهبود رقابتی اقتصادشان می شود آشکار می گردد .

  با شروع قرن 21 ، استراتژی روشن ، اصلی ترین نیاز دولتها و شرکتهاست .  نقش دولتها در اقتصاد متحول شده است و اندازه کوچک دولتها در مقیاس تولید به معنای کاهش سهم آنها در اثر بخشی بر تولید نیست . امروزه سهم دولتها در حرکتهای توسعه صنعتی کاملا مشهود است .  همراهی ،  همنوایی و  متناسب نمودن خط مشیها و برنامه در راستای بهره برداری از قابلیتهای ملی ، منطقه ای و شرکتی شرط لازم برای حرکت توسعه اقتصادی کشور است و این مهم امکان ذیر نخواهد بود مگر در غالب تدوین یک برنامه و استراتژی هدفمند توسعه

دولتها در کسب و کار نقش تسهیل کننده  کارها را دارند و تعیین می کنند که چه جهانی است و چه می تواند محلی باشد آنها کارآفرینی را تسهیل می کنند و این خیلی مهم است . دولتها باید مسئولیت تعیین اهداف ملی برای شرکتها و مردم خود را به عهد ه بگیرند . اهدافی که سبب تعالی آنها گردد .

ثابت شده است که دولتهای پیشگام در تعمیق توسعه آنهایی نیستند که از شرایط موجود حداکثر استفاده را می کنند و یا اینکه در خوش بینانه ترین وضعیت دنباله رو شرکتها و ملت های شان هستند  . بلکه دولتهایی می باشند که  به باز نگری جایگاه خود پرداخته ، برنامه ها و استراتژی ها را  با هوشیاری و منطبق بر شناخت الزامات توسعه جهانی ، دوباره تعریف می کنند.

 امروز مهم این نیست که صرفا دنباله رو سایر کشورها باشیم و برنامه های آنها را چارچوب حرکتهای خود قرار دهیم برای حرکت نمودن بایستی از آموخته جدید استفاده کنیم و به بینش های جدید دست یابیم .

معماری استراتژی جزئیات برنامه ها را ندارد در عوض معتقد به ارائه تصویری کلی از دستو رکار کلی برای به کار گیری  قابلیتها و ظرفیتهای بالفعل و توانمند نمودن ظرفیتهای بالقوه در هر جامعه و سازمانی است . رقابت برای آینده به معنای رقابت برای استفاده از فرصت ها است و نه صرفا سهمی از بازار . و در این بین سوالاتی که باید از خود بپرسی و این است که چه سهمی از فرصتهای آینده جامعه جهانی را می توانیم با قابلیتهای فعلی مان به دست آوریم . و چه قابلیتهای جدیدی باید دشته باشیم و یا به دست آوریم تا سهم فرصت هایمان در آینده افزون گردد.

.  

با تقدیم احترام –  محمد هاشم صفار

 (دفتر مطالعات و تحقیقات اتاق بازرگانی مشهد) شهریور ماه 1396

این متن بخش کوچکی از گزارش صادرات غیر نفتی در اقتصاد ایران ، فرصتها و چالشهاست که اخیرا دراتاق بازرگانی تهیه شده است

دانلود اپلیکیشن اتاق بازرگانی